سریع پریدم تو اتاق ارمان ک دیدم این بشر باز دوباره رو تختشه اینو من باید ی بار قشنگ سکته اش بدم ک حالش جا بیاد ولی ولش کن الان حال ندارم راستی اصن این عرفان چرا نگفت موهات چرا این جوریه؟عایا خواست منو زایه کنه جلو بقیه ؟حالا چون امشبو دلم میخواد از شیطونی دست بردارم ولش میکنم

-ارمان ارمانی جونی ؟!!؟!؟!؟

-هان

-بی ادب ارمانی ؟

-جانم فدات شم خوب شد؟

ی خنده ارمان کش کردمو گفتم :میشه ی شونه بهم بدی؟ابروم رفت!!!!!

ب موهام نگاه کرد وگفت :از بابت موهات مطمئنی؟

-اره اگ شونه دم دستی اضافه ای چیزی داری بهم بده موهامو شونه کنم

رفت از تو حموم ی شونه اورد داد دستم منم رفتم تو روشویی شستمش بعدم رفتم جلوی اینه شونه رو خوب نتکوندم وهمونجوری باهاش مو هامو شونه کردم چون ی جوری شونه خیس بود هم باعث شد پف موهام بخوابه هم مدل خیس درس بشه وموهامم تا باسنم برسه همه از موهام تعریف میکنن اما من دیگ واقعا برام شستنشون وشونه کردنشون سخت شده ی تیکه از موهام بد جوری ب هم گره خورده بود لامصب هر کاری کردم باز نشد همونجوری داشتم باهاش ور میرفتم ک دیدم شونه تو دستم نیست

برگشتم دیدم شونه تو دست ارمانه وبا ی لبخند داره نگاه میکنه

-ای خدا پدرجونتو بیامزره ارمان من ک مردم تو هم زود باش دیگ

-چ پرو

-اری جون

-خوب دو گوش شدم

بعدم شروع کرد ب یواش یواش ونرم موهامو شونه زدن انقد یواش شونه میزد ک یک ان چرتم گرفت تو عالم خواب وبیداری بودم گفت:کاش موهات مال من بود ایدا هیچ وقت موهاتو کوتاه نکن

-چرا اتفاقا خیلی اذیت میکنن میخوام کوتاهشون کنم

-کوتاه نکنیا خیلی قشنگه دلت میاد من عاشق مو های بلندم

استغفار کن برادر حالا ب من چ تو عاشق مو های بلندی ب جی اف جونت بگو موهاشو بلند کنه

-پاشو تموم شد

ب موهام نگاه کردم واقعا عالی شده بود تصمیم  گرفتم موهامو همین جوری ازاد بذارم رفتم تو حموم واز تو صندوقچه امانات زنانه ی پنس ک وقتی دستبندمو گرفتم ب جای پولم داد رو در اوردم نگاهشون کردم دو تا بودن از این صورتی کوچیکا رفتم جلو اینه خداروشکر رژلبه رفته بود یک ان از کاری ک عرفان کرد خجالت کشیدم درسته از روی قصد ولذت نبوده اما خوب منم خجالت کشیدم دیهههههههههههههههه

یهو لپام رنگ گرفت ودستام یخ کرد وداشت میلرزید ایی خاک عالم ایدا خاک عالم واقعا ک با همون دستای لرزونم اون پنسا رو رو موهام زدم ب خودم نگاه کردم تعریف از خودم نباشه ک هست شبیه این عروسکای مامانی شده بودم موهام ی رنگ نسکافه ای خاصیه خیلی قشنگه ولی اصلا بهش نمیخوره رنگ باشه فرق کج باز کرده بودم ولی تو صورتم نریخته بودم و با پنس موهامو جمع کرده بودم چهره مم ک دیگ خدادادی عروسکیه چشمام عسلی روشن ب ابروهام دست نزدم ولی خودش ی جورایی مرتبه یعنی حوصله این کارارو ندارم چون هرماه باید بری اصلاحو حواست باشه جوش نزنی و.....اوووووو همین بهتر ک این جوری باشم موهای صورتمم کمه دماغ خدا دادی عملی  خوشجل ی جورایی نخودیه نه اون جوری ک خیلی کوچولو باشه ها ولی خوشگله با لب هایی ک بالایی ی کوچولو پره ایه پایینی هم پره در کل قیافه جذاب وعروسکی ای دارم ک کل این قیافه رو مدیون مژه هام هستم اخه خیلی قشنگه فره ومشکی وی جورایی با چشای عسلیم با هم میخونه خوب ک خودمو تو اینه برانداز کردم برگشتم ک دیدم ارمان زل زده ب من !این امشب چرا این جوری شده؟ ی دستت درد نکنه زدن تنگش و شونه رو گذاشتم رو میز دلاورش واز اتاق پریدم بیرون ک دیدم ....

وای خدای من نگاه کن کی اینجاست  نامرد بعد 5 سال از سوئد اومده از رو نرده ها سر خوردم وپریدم تو بغلش

-اخی انی جونم کجا بودی فدام شی؟خییلی نامردی خیلی

یکی زد پس کله امو گفت:تو هنوز ادم نشدی؟اولندش ک زهر ترکم کردی بعدم انی چیه صد بار بهت گفتم بگو انارام دیگ ببخشید گلم

-خیله خوب حالا انارام همه دوست دارن من اسماشونو نفصه کنم مثلا همین عرفان انقده کیف میکنه وقتی من بهش میگم عر جون

ی نگاهی ب عرفان انداختم سرشو انداخته بود پایین ی لبخند ملیحم داشت د چی شد؟اهان یادم نبود این دوتا عاشق ومعشوقن انارامم سرشو انداخت پایین وی لبخند زد اوخی اینا رو باش کیف میده ها چ حالی ازشون بگیرم دست انارام رو کشیدم وبردمش تا با هم رو زمین پیش رویا بشینیم ک دایی گفت :دخترم انارام تازه اومده خسته اس حدااقل این یکی رو ولش کن

-کوروش کبیر ما مطیع شماییم اما این انارام ک میدونست من چ طوریم باید استراحت میکرد میاومد

-داییی جان ولش کن بچه رو

رو ب انارام گفتم:اره انارام ؟تو بگو ولت کنم یا نه؟

-اگ ولم کنی ک ی دنیا ممنونتم

-خوب باشه دیگ نگاه کن دایی جون خودشم موافقه پس بشین انی جون

انارام ی لبخند عرفان کش زد ک عمو ارسلان گفت:عمو جون با انارام برید تو اتاق عرفان

ی نگاه ب عرفان انداختم و ی نگاهم ب انارام ک دایی گفت:ببین باز چ نقشه ای توسرشه

-نه دایی جون خوب شد یاد اور شدی

دایی با ی حالت خاصی گفت یا امام زاده بیژن ودست بابا رو چسبید ی نگاه ی کوشولو خصمانه بهش انداختم وگفتم:من ک نمیخوام اپولو هوا کنم فقط میخوام ی کوچولو با داییم شوخی کنم ...

دایی-ک دست اخرم جای اپولو داییت بره هوا اره....

ی خنده نازی کردم دست انارام رو ول کردم ورویا رو از رو زمین برداشتم گذاشتمش تو بغلم ک تا برش داشتم ان چنان کلی بازیی در اورد ک از حیرت خلقت خدا دهنم شد قد غار علیصدرخیلی غیر ارادی رویا رو گذاشتم زمین ک ساکت شد یکم رفتم عقب نگاش رو من زوم بود ی قدم اومدم جلو دوباره زد زیر گریه باز ی قدم رفتم عقب ک از جیغ جیغ زدن دست برداشت نگا کنا !!!!بچه ام منطقه امن میشناسه

 دوباره ی قدم جلو وعقب کردم ک بازم همون کاراش رو تکرار کرد لبم رو اویزون کردم وانگشتمو گذاشتم گوشه لبم ک شلیک صدای خنده ها رفت هوا برگشتم دیدم ک بله همه حواسشون ب من کم حواسه دایی اومد رویا رو برداشت گذاشتش تو بغلش ی قدم اومد جلو بچه زد زیر گریه دوباره عقب اروم دوباره جلو گریه انقد ای کارو کرد ک بچه اخرش خنده اش گرفت انقده بامزه خندید ک یک ان خواستم بوسش کنم بدون اینکه بهش اجازه فک کردن بدم پریدم جلو ولپش رو گاز گرفتم ک دهنش ک جلو گوشم بود پرده گوشمو پاره کرد وبا دستش موهامو کشید حالا هم داره جلو گوشم جیغ میزنه هم موهام تو دستشه این دفعه من ی جیغ ماورا البنفش زدم ک دایی شروع کرد ب چرخیدن دیگ بدتر از این نمیشد دایی میچرخید ومام حول محور دایی میچرخیدیم با جیغ جیغ گفتم:اییی ولم کن ب خدا دیگ امشب بوست نمیکنم ایییییییییییی ولم کن رویا ول کن بچه

انقد جیغ زدم تا بلاخره مامانش اومد گرفتش موهامو ک تو دستش گرفته بود اروم جدا کرد ولی بازم دردم گرفت کله امو با شدت دادم بالا ک همه موهام باشدت پرید بالا با چشای گرد شده داشتم ب بقیه نگا میکردم ک شلیک خنده ها رفت هوا حتی زن عقده ای عمو اردلان هم ی لبخند زد وا مگ من چمه؟رفتم جلوی اینه قدی شون ب قیافه خودم نگاه کردم ک دیدم شدیدا قرمز شدم یعنی قرمز میگم یعنی قرمزا!!!!!ب موهام نگا کردم ک دیدم پنسام نیست روب زن دایی گفتم :رها جون پنسای من کجان؟

ک یهو نگاه همه رفت سمت رویا ک دیدم اروم اروم داره پنسا میکنه تو دهنش خوب شد گفتم زندایی پرید وپنسو از دست رویا کشید بیرون خوب شد گفتم وگرنه....

زبونمو گاز گرفتم ب انارام ی اشاره کردم ک بپر بریم بالا رفتم پیش عرفان ودر گوشش بش گفتم :عری جون ما بریم بالا ؟عقشت هم با منه ها!!!!!!1

یکی زد رو شونه مو با لبخند گفت:دیونه ای دیگ برید

-یعنی اون عشقت نیست؟

-نه

-نه

-نه

-توک راست میگی

-باور کن

دیگ هیچی نگفتم وپریدم دست انارام رو گرفتم وباهم رفتیم بالا

تا رسیدیم تو اتاق خودمو رو تخت عرفان پرت کردم ک انارام گفت:هو وحشی چی کار میکنی؟

-چیه میترسی رو تخت شکسته با عرفان بهت خوش نگذره؟

یکی زد رو شونه مو ی بیشعور با ی حالت لوس نثارم کرد حالت حالت تهوع رو دراوردم ک زد زیر خنده ایش این از کی تا حالا انقد لوس شد؟

ینی از هر دری

با انارام با هم حرف زدیم ک عرفان اومدو ما رو برای شام دعوت کرد یعنی منو ک ن کل حواسش پی انارام بود موهامو مرتب کردم وبا هم رفتیم بیرون داشتیم میرفتیم سمت پله ها ک عرفان پیداش شد یکم زر زد ک اخرشم ب انارام گفت:بیا تو اتاقم بهت بدم منم ک دسشتو خونده بودم دست انارام رو کشیدم و گفتم فعلا ک وقت شامه انارام وعرفان ناراحت شدن عرفان زودتر از ما رفت پاییین همه دور میز دایی شون برای صرف شام نشسته بودن وفقط دو تا جای خالی بود یکی بغل دست عرفانو زن عمو یکیم بغل دست سه قلو ما عرفان ک فک کرده بود من مجبور میشم برم سمت بچه ها با شیطنت بهم زل زد انارام خواست بره سمت عرفان ک من رفتم وبهش گفتم بره پیش بچه ها بشینه دایی اینا وعمو شونم ک فک میکردن من با اونا قهرم برای همین نرفتم چیزی نگفتن تنها از این ماجرا من وعرفان خبر داشتیم حتی خود انارامم نمیدونه در گوشم گفت :این چ کاری بود؟

-تا اعتراف نکنب دوسش داری نمیذارم نگاش کنی!!!

-برو بابا

-عهههه جدی ؟برم ک انارام بیاد بغل دستت

ی اخم نثار چهره مبارکم کرد ک منم با همون اخم جوابشو دادم وشروع کردیم ب شام خوردن بعد شام همه مردا بلند شدن اخییییی دلم برای سحری سوخت!!!اینهمه ظرف رو باید تنها بشوره ؟انصافه؟ب سحر جون گفتم ظرفا رو بیاره من بشورم ک دیدم عرفان رفت سمت گوشیش رفتم با هر زور وبلایی بود گوشی انارام رو گرفتم ودوییدم تو اشپز خونه ک دیدم براش پیام اومد عرفان بود نوشته بود

-سلام خوبید؟

منم نوشتم بله پسر عمو عالی عالی ام انارامم سلام میرسونه اومدم بیرون از اشپز خونه و اون دوتا پیام رو پاک کردم وگوشی رو گذاشتم تو جیبم ک با نگاه غضبناکش مواجه شدم اوه اوه خطری خطریه

دوییدم تو اشپز خونه ک زن عمو اومد تو

-اوا عزیزم این چ کاریه اگ بذارم دستاتو اب بکش برو بیرون

-نه زنمو جون من بی کارم دیگ چ کاری از این بهتر تازه کار سحر جونم کمتر میشه

انقد از اون اسرار و از من انکار ک بلاخره قبول کرد سحر از اشپز خونه با زنمو رفتن بیرون اشپزز خونه عمو شون جوریه ک از بیرون ب تو دید نداره سحرم رفت بیرون ک یهو عرفان اومد تومنم بی توجه ب اون ظرفا رو داشتم میشستم ک از پشت دست ودست کش کفی مو گرفت ومنو کامل چرخوند دستمو بالا نگه داشتو وسرشو با حالت خشم تو صورتم نگه داشت

-این کارات یعنی چی؟

منم حسابی گرخیدم د اخه دختره لوس واقعا این کارا یعنی چی؟برای عوض کردن جو ی جیغ ک خودمو عرفان صداشو شنیدیم زدمو شروع کردم ب کلی بازی

-ای هوار ای مردم مردک پست رزل بی شعور بی دین بی فرهنگ دستتو بردار صورتت رو بکش اونور اوااااااااا

یکم از اخماش واشد ولی بازم مثل ژیان درنده بود یکم عقب رفت ولی هنوزم دستام تو دستش بود وگفت زود

-چیه خوب بده ب فکر پسر عمومو دختر عمم ؟؟؟؟بده میخوام از عشقتون مطمئن شم؟

-د اخه دیوونه من هنوز ب خود انارام نگفتم میخوامش میخوای ب تو بگم؟

-حالا تو بگو خودم شما ها رو ب هم دیگ میرسونم

-خوب من انارامو میخوام الان مثلا میتونی چی کار کنی؟

ی جیغ کشیدم ایولللللل بلاخره اعتراف کرد یوهووووو

دستشو گذاشت در دهنم وگفت:دختر دیوونه چی کار میکنی؟

-جیغ میزنم

-دقعه دیگ اول اژیر خطر بده

-باش حالام بیا با من ظرفا رو بشور تموم شه ک همین امشب کاری میکنم ک بفهمی دوست داره

چشاش برق زد ولی بازم همون حالت خودشو حفظ کرد

-بده من

اوووووووووووووووووووففففففففففف ای خدا چقد ظرف بود من ک مردم ی دستی تو مو هام کشیدم بعدم دست دیگمو کشیدم رو صورتم مثل تام وقتی ک ضورتش کش میاد ک یک ان دهنم ی مزه مزخرف داد چشمام رو باز کردم ک چشامم سوخت ایییییی لعنت ب تو ایدا ی جیغ کشیدم و دوباره همون دستا رو مشت کردم وب لب و لوچه ام کشیدم خوب ک نشد هیچ بدترم شد با صدای بلند زدم زیر گریه و همون جور مث بچه کوچیکا با شکل وشمایلم ور میرفتم ک یهو شلیک خنده ها رفت هوا !!!!!! خواستم چشامو باز کنم ک دوباره چشام سوخت ومنم نشستم رو زمین ودوباره زدم زیر گریه خاک عالم ایدا خاک اییییییییییییییییی میسوزه اوف خداااااااااااااااااااااااههههههههههههه

یکی دستامو گرفت و بردم ی جایی ک نفهمیدم از پله ها منو برد بالا و هدایتم کرد ی جایی یکم هولم داد ک با کله رفتم دوباره ی جایی سرم ب ی جای محکم خورد و جیغ زدن من دوباره شروع شد نگا کنا تازه داشتم براش ارزوی خیر میکردم ک دوباره نفس کشیدن برام سخت شد واااااا این ک ابه یعنی چی؟از کی تا حالا اینا دریاچه مصنوعی ساختن ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟سرمو بردم زیر اب و اوردم بالا چشامو وا کردم ک دیدم عهههههه این ک حمومههههههه منم تو وان بودم چشامو وا کردم تا ببینم کی فدا کاری کرده ک با سگرمه های اون سه تا مواجه شدم اخطار!ب کبودی نزدیک میشویم مواظب خود باشید

ی عطسه الکی کردم ک مثلا اونا رو خر کنم اونام ک ماشاالله خر مادر زاد سریع فک کردن من سرما خوردم و همه رفتن بیرون فقط ایلا موند رفتن بیرون و از لباسای دست نخورده زنمو برام اوردن لباس  زیرمم خیس شده بودا ولی دیگ روم نشد بگممم برام از اونام بیارین بچه ها رفتن بیرون ومنم چون خیلی خسته شده بودم همون جا رو تخت ولو شدم وتو اتاق ارمان خوابم برد تو عالم خواب وبیداری بودم ک یکی ی پتو روم کشید ای تو روح مبارکت صلوات عزیزم !!!!!!بعدم لپم گرم وخیس شد اول فک کردم ایلا یا مامانه ک ی چیز تیزی فرو رفت تو صورتم ای وای من!!!!!!چشامو باز کردم وبا ی چاه ک ی چیزای سفیدی توش بود و دورشم سبز بود خودشم کالباسی تقریبا بود مواجه شدم ی جیغ کوچولو زدم ک صداشو خودمم ب زور متوجه شدم ولی اون چیزه سریع رفت عقب وقتی رفت عقب فهمیدم عههههه دهن ارمان بوده واااا ارمان داشت چی کار میکرد؟یهو لپام قققققررررررمممممززززز شد و ارمانم فهمید وبا سرعت نور رفت بیرون چقده دلم میخواد اهنگ گوش بدم دنبال گوشیم گشتم ک پیداش نکردم این کاراش واقعن چ معنی داره مثلا؟

 ای وایییییی حتما تو وانه رفتم تو وانو گشتم ک دیدم بله همون جاس از تو وان درش اوردم ک خیس خیس بود خوب شد ضد ابه خوب خشکش کردم و روشنش کردم ک خوشبختانه روشن شد منم اهنگ قسم ندیم رو اوردم

دوباره دستامو

تو رد کردی رفتی

بازم ب احساسم

بو بد کردی رفتی

به این دل خونم

ب چشم گریونم چ بد کردی رفتی

نگفتی قلب من

نباشی میمیره

نباشی این خونه بد جوری دلگیره

تموم دنیامی

همون ک میخوامی

پای دلم گیره

قسم ب این دلی ک

توکردی تیکه تیکه

ب همین اشکایی ک میریزه چیکه چیکه

بدون عزیزم هیچ وقت تورو نمیبخشم

قسم ب دردایی ک بارفتن کردی سهمم

اگ بیای بیفتی ب دست وپای قلبم

بدون عزیزم هیچ وقت تورو نمیبخشم

ی دنیا احساسو تو چشمام ندیدی ک این همه ساده ازم دل بریدی

مگ کم تر از گل ازم چی شنیدی

چی شد ک دل کندی

تا دریزو ک بامن تو هم صدا بودی

قدم قدم با من

تو پا ب پا بودی

کنار من از غم همش جدا بودی چیشد ک دل کندی

قسم ب این دلی ک

توکردی تیکه تیکه

ب همین اشکایی ک میریزه چیکه چیکه

بدون عزیزم هیچ وقت تورو نمیبخشم

قسم ب دردایی ک بارفتن کردی سهمم

اگ بیای بیفتی ب دست وپای قلبم

بدون عزیزم هیچ وقت تورو نمیبخشم

ای ول ارامششششششششششششششششششششششششششششششششششششششششششششششششش

امیر علی

میگن دلت گرفته

بیا ی بار دیگ همه دنیامو بسوزون

میگن دلت گرفته

بیا غماتو با گرمی خنده هام بپوشون

میگن جونمو میخوای

توک دارو ندارمو  گرفتی خوب اینم روش

میگن شدم اسیرت

تورو خدا اسیرت و ی وقت نکن فراموش

میگن شدم اسیرت

تورو خدا اسیرت و ی وقت نکن فراموش

باتموم بدی هایی ک کردی باز میمونم

واسه زندگی هردومون دل نگرونم

هنوز حرمت قولایی ک دادیم سرجاشه

هنوز خونه قلب من هوای تو باهاشه

هنوزم قاب عکس تو روی دیوار خونه است

ب جون تو از اون روزی ک رفتی دل دیوننه است

هنوزم توی خونه مون حریمت سرجاشه

نذاشتم کسی پا بذاره حرمتت بپاشه

میگن دلت گرفته

بیا ی بار دیگ همه دنیامو بسوزون

میگن دلت گرفته

بیا غماتو با گرمی خنده هام بپوشون

میگن جونمو میخوای

توک دارو ندارمو  گرفتی خوب اینم روش

میگن شدم اسیرت

تورو خدا اسیرت و ی وقت نکن فراموش

میگن شدم اسیرت

تورو خدا اسیرت و ی وقت نکن فراموش

داشتم مث ادم با ارامش اهنگ گوش میکردم بلاخره بعد از سالیان دراز پدر محترم گفتن بیاین برین خونه داشتم حالا من چی کار کنم؟ من ک لباسام خیسن؟از پله ها رفتم پایین ودیدم زنمو لباسامو گذاشته تو ی پلاستیک وداره میده دست مامان

-زنمو ب خدا شرمنده

-برو برو ک این حرفا از تو بعیده

دیدم انارامم اماده شده ودایی اینام دارن میان بیرون یهو یکی از دستام و کوبیدم تو سرم ودستامو رو ب اسمون نگه داشتم ک شلیک خنده ها رفت هوا دیدم انارام ی گوشه وایستاده و غضب کرده اوخیییییییییییی زایه شد حسابی نچ نچ

-کی گفته می خواد بیاد خونه شما دایی جون ؟

منم رفتم در گوش دایی گفتم:عه دایی اذیت نکن دیگ ای برنامه هایی کشیدم براش اصن من ب این امید اینجام

دایی ی خنده کرد و گفت :ن دایی جون این ی دفه تیرت ب سنگ خورد

 عرفان نیومده بود پایین اخی امشب زیاد اذیتش کردم رفتم بالا تا منو دید گفت:ایدا برو ک حوصله تو ندارم

-خلی دیگ وقتی ک باید حوصله داشته باشی نداری

جناب مایکل جکسون ب خودشون گرفتن و فک کردن من از ی نظر دیگ میگم ی پوزخند زد و گفت:خیلی بی شعوری

-بی شعور خودتی منحرف میخواستم کاری کنم فردا با انارام با هم باشید ولی مثل این ک لازم نیست خوب باشه من رفتم کاری نداری دیگ خدافظ

بعدم در رو بستم ک هنوز در رو کامل نبسته بودم در رو محکم کشید ومنم ک ب ی پوف بندم افتادم تو بغلش ای خاک عالم ایدا خاک ینی واقعا خاک از دست خودم عصبانی شدم خودمو از تو بغلش کشیدم بیرون وگفتم :هو چی کار میکنی ؟فردا بام بای خودتم همهاهنگ کن من ب انی میگم 

نظرات شما عزیزان:

نام :

آدرس ایمیل:

وب سایت/بلاگ :

متن پیام:

نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: